مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید :
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
2 | 88 | mohsenporali |
![]() |
1 | 127 | mohsenporali |
![]() |
1 | 69 | mohsenporali |
![]() |
1 | 572 | mohsenporali |
![]() |
1 | 255 | elhamrezaii1369 |
![]() |
0 | 22 | amir14364 |
![]() |
0 | 45 | reyhanehseo82 |
روزگار نو : کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد…
پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!
استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد.