مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 2 | seogoodgirllll |
![]() |
2 | 88 | mohsenporali |
![]() |
1 | 128 | mohsenporali |
![]() |
1 | 69 | mohsenporali |
![]() |
1 | 572 | mohsenporali |
![]() |
1 | 255 | elhamrezaii1369 |
![]() |
0 | 22 | amir14364 |
مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد.