loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

داستان,داستانک,داستان آموزنده,بهشت,بهشت کجاس,اینجا بهشت هست,داستان پندآموز,داستان های پندآموز,داستان عبرت آموز,داستانی درمورد بهشت,مردن,داستان مردن,داستان مرد وبهشت,داستان جالب,داستان جالب آموزنده,داس

آخرین ارسال های انجمن

اینجا کجاست؟بهشت هست

naser بازدید : 1464 سه شنبه 13 تیر 1391 : 0:00 ق.ظ نظرات (2)

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.

پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 141
  • تعداد اعضا : 2118
  • آی پی امروز : 296
  • آی پی دیروز : 379
  • بازدید امروز : 464
  • باردید دیروز : 686
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,150
  • بازدید ماه : 1,150
  • بازدید سال : 299,707
  • بازدید کلی : 7,379,400