aradmadadi
![](http://mhda74.rozup.ir/Ranks/3/momtaz.png)
ارسالها : | 41 |
عضويت : | 3 /2 /1391 |
سن : | 24 |
تشکر شده : | 13 |
|
mano babam
از قول یک دوست:با بابام رفتیم سونا، مایوش رفت بالا دیدم جای یک زخم دایره ای رو پاشه... - این چیه بابا؟! - دهنت قرصه؟! - ها؟! بله! خیالت جمع! - با مامانت تازه نامزد کرده بودیم، طرف لاله زار با حبیب و جعغر نفری سه چارتا پنج سیری عرق زده بودیم، داشتم سیگار می کشیدم، نمی دونم این بابای بیکار مادرت از کجا پیداش شد، سیگارو کردم تو جیبم و دیدم داره میاد طرفمون همونجا اینقد فشارش دادم به تنم که خاموش شد! - ایول به این عشق! به خاطر مامان دردشو تحمل کردی! - نه بابا تو مستی خریت کردم! - حالا بعدش مامان چه حالی شده وقتی بهش گفتی به خاطرش این کارو کردی! - نگفتم که! مگه مغزمو خر گاز زده؟! تو به کی رفتی یابو؟! - یعنی نپرسید اون جای سوختگی تابلو چیه؟! - چرا! گفتم جای گلوله ست! گفتم چریک فدایی بودم، ساواکی ها با تیر زدنم، ولی فرار کردم!!! ------ مارو بگو سی سال فک میکردیم بابامون مبارزات سیاسی مسلحانه داشته و به داشتن یک پدر جیمز باند افتخار می کردیم!
|
|
سه شنبه 13 تیر 1391 - 19:59 |
|